رسالت یک خواهر ۱
خواهر هستم. خواهری که تا به حال برادرکم من را به اسم صدا نکرده است.
خواهر هستم. نمیگذارم برادرم مثل من تنها به دنیا بیایید. تنها باشد . و تنهایی از او ادمی بسازد که هیچ جایی را جز اتاق خودش دوست ندارد. نه! نمیخواهم برادرم مثل من باشد.نمیخواهم مثل من حداکثر تحملش از بودن در یک جمع دو ساعت باشد. نمیخواهم آدم ها برایش غیر قابل تحمل باشند. نمیخواهم به تنهایی به کافه برورد. نمیخواهم به تنهایی سرمیز شام بنشیند. تنها رستوران برود و تنها قدم بزند. نه! نمیخواهم بیشتراز این که با دیگران حرف بزند با خودش حرف بزند.
دهه هشتادی؛ منو از این به بعد فقط بیار اینجا
آئورا: چرا؟
دهه هشتادی : اخه رنگم سفیدتر میشه! کافه ها پوستمو سیاه تر میکنن
ائورا: ای گوذزیلای من :))
دهه هشتادی: آبجی؟
ائورا: جان
دهه هشتادی: اینجا چرا اینطوریه ؟
آئورا: :)) قشنگه که! فقط برای قشر متوسط و متوسط به پایینه
دهه هشتادی: هیجان انگیزه!
آئورا: چی؟
دهه هشتادی: این که توی یه فستفودیه متوسط به پایین غذا بخوری !
آئورا: شما اون رو به رو بشین
دهه هشتادی: نه! من دوستدارم کنارت بشینم
آئورا : :) مهربونم..